English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3269 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fecit U درست کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
I've been set up! U برایم پاپوش درست کرده اند!
Other Matches
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
bloat U پف کرده
bouffant U پف کرده
infusions U دم کرده
gelid U یخ کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
infusion U دم کرده
off the trail U پی گم کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
unconscious U غش کرده
soufflTs U پف کرده
souffle U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
unconsciously U غش کرده
souffles U پف کرده
beastby U کرده
grown-ups U رشد کرده
puffy <adj.> U باد کرده
overage U کم رشد کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
nodular U ورم کرده
airless U گرفته یا دم کرده
ventricular U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
grown-up U رشد کرده
let it be done U کرده شود
inveterate U ریشه کرده
tinned U قوطی کرده
testate U وصیت کرده
they have done their work U را کرده اند
tumid U اماس کرده
restrained U لگام کرده
warm infusion U چیز دم کرده
smoothfaced U صاف کرده
self taught U تحصیل کرده
wedded U ازدواج کرده
carpeted U فرش کرده
decorated U زینت کرده
farcie U دلمه کرده
deep-rooted U ریشه کرده
rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
indrawn U جذب کرده
mistaken U اشتباه کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
clarified U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
educated U تحصیل کرده
risen U طلوع کرده
iced U خنک کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
chose U انتخاب کرده
whey U شیرچرخ کرده
protuberant U باد کرده
begotten U تولید کرده
swollen U ورم کرده
swollen U اماس کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
painted U رنگ کرده
bunged up U باد کرده
blown U ورم کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
ghee U کره اب کرده
ghi U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
inwrought U از تو کار کرده
farthingale U دامن پف کرده
farci U دلمه کرده
enrooted U ریشه کرده
strained U صاف کرده
baggily U بطورباد کرده
bendon U نیت کرده
full-grown U رشدکامل کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
billowy U باد کرده
fried U سرخ کرده
blubbery U ورم کرده
deep rooted U ریشه کرده
distent U ورم کرده
it is very easily done U کرده میشود
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
tumid <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U باد کرده
began U شروع کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
unruffled U ارام کرده
gets U کسب کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
shots U اصابت کرده
shot U اصابت کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
get U کسب کرده
getting U کسب کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
ranker U افسر سربازی کرده
de- U کرده را خنثی کردن
cecils U قیمه سرخ کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
frying U گوشت سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
you are mistaken U اشتباه کرده اید
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
shaveling U ادم اصلاح کرده
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
saute U در روغن سرخ کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
the tribes are all up U طغیان کرده اند
dried fruit U میوه خشک کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
turgescent U باد کرده پرطمطراق
tumid U ورم کرده متورم
grenadine U مرغ دلمه کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
married U عروسی کرده متاهل
foreseen U پیش بینی کرده
ingrained U دیرینه ریشه کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
cultured U مهذب تحصیل کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
neutralized U بیطرف کرده شده
begun U شروع کرده یا شده
Recent search history Forum search
2New Format
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com